آن وقتها که مهاجر بودیم
آنوقتها که بچه تر بودم
آنوقتها که سیزده ـ هفتاد خورشیدی بود.
وقتی که نوه های مادر بزرگ
از افغانستان می آمدند.
وقتی که آنها با بی بی
از وطن میگفتند
وآرزوی آبادانی می کردند.
آنوقتها که پیرزن مهاجر همسایه مان
هر وقت
همیشه
با خود می گفت:(خدا آبادش نکند)
هر وقت وهمیشه
از خود می پرسیدم
پسران عمه از کدام وطن سخن می گویند؟
وبرای چه آرزوی آبادانی می کنند؟
حالا
اینجا
وامروز
این منم که برای وطنم امید آبادانی دارم.
وپسران دایی مهاجرم از وطن
و ویرانی اش هیچ نمیدانند.
علامه مشخصه حیات را
علم و قدرت میداند.
وجمشید در هوش سیاه
میداند ومیتواند.
چرا که او هم
مشخصه بودن را
در دانایی وتوانایی می داند
دیروز
دانستم
که فقط علی (ع)میتوانست
فاطمه(س)را دفن کند.
همانطور که فقط او بود
که توانست رسول الله را
به خاک بسپارد.
آنچه درتوست می نماید خدا تو را بسیار دوست می دارد
روحت ارجمند٬وجودت گوهری گرانبها ست
شاید خود نیز ندانی!
با این همه خوبیهای لطیف وقیمتی...
شاید پی هم تکرار را با تن صدای تو بود که آموختم و دانستم که
استقامت رمز زیبای سازندگی است.
وقتی که ازش
نالیدم و
گفتم:
نه رسم دلبری این نیست.
جوابش به من
انحراف از مسیر بودو
اسکلت ساختمانی در اینده
ومن توی اون
شبکه های مستطیلی
راضی شده بودم و
آروم
آروم آروم
قلبم که ثبات
عهدم که عبور
وزبانم همه اقراء
احمد
نانوشته خواند
چه نویسم؟
از که نویسم؟
رخداد آینه ها
بسی بزرگ است
زانوانم
باید که شکیبا گردند.
کوزه گری صرف یک بهانه است
کوزه گر
فکر دیگر
با ربایش گردها
در سر پرورده است
چراکه او
از میان گل
دل
به رصد برده است.
آره یه چیزی از جنس قانون
دوباره فاصله شخصیتها
ودرک این که
باید قوائد بازی رو بلد بود
باید احترام گذاشت
باید زانو زد
آخه تو در مرتبه پایینتری
سعی کن نفهمی
و اگه فهمیدی
تظاهر کن
که نفهمیدی
خیلی راحت
ومدرن
چند روزی بود تو این فکر بودم که واسه معلمام یه هدیه بگیرم٬ حد اقل واسه
اونایی که هنوز می بینمشون.
هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم
آخه چی می تونه جبران زحمات اونا رو بکنه؟
کسایی که معلم انسانیت و مهربانی بودند٬
کسایی که دور اندیشی رو به ما یاد دادند٬
کساییکه یاد دادند
چطور جایگاهمون رو بشناسیم٬
کسایی که هر چی داریم از اوناست!؟
فقط
این به ذهنم رسید که اینجا٬
به معلمم بگم ٬ دوست دارم!
فراموشت نکردم و نخواهم کرد!
چون هرچی دارم از شما دارم!
و افتخارم اینه که شاگرد شما بودم !
معلم عزیزم استاد خوبم روزت مبارک!
( امیدوارم درساموخوب یاد گرفته باشم٬آخه همیشه میگفتی این بهترین هدیه است)
این روزا اینجا حال و هوای دیگه ای داره
یکی قبرشو میکنه بعد نصفه کاره ولش میکنه !
یکی اومده!
یکی می خواد بره !
یکی می خوادبمونه!
یکی اصلا رفته!
یکی هست
ولی نیست!
یکی تو ارتقاء!
یکی تو ارتفاع!
منم که ... .
مطمئنم که می توانم بنویسم
آنگونه که تو می خواهی
وتو همیشه می گفتی که
این خوب است
ادامه مطلب ...