وحی یا تجربه دینی(کنفرانس کلاسی کیانا)

رنسانس آغاز همه ی تمدنی است که غرب آنرا بدست آورده است.آنجاکه عقل محور می شود و همه ی امور با تایید عقل انجام می پذیرد. و نسبیت گرایی سلطه ای تقریبا مطلق بر امور میابد همه چیز را نسبی می کنند؛اخلاق ٬روابط و علم .اما بر دین و آموزه های دینی قطعییت حاکم است واین مشکلی است که باید آنرا حل کرد. 

     دین ٬اطاعت٬راه و یا همان مجموعه قوانین و مقرراتی که برای اداره ی زندگی انسان در دنیا برای نیل به آخرت سعیدازماوراء توسط مدعی نبوت تبلیغ می شود.پس چه باید کرد؟ از میان چه چیزی را باید نفی نمودتا به هدف نایل شد؟شایداگر بشود مسیر ارتباط مدعی را با عالم بالا مسدود کرد بتوان کاری کرد. 

     بسیار عالی؛آنکه ادعای نبوت کرده نابغه ای بیش نیست٬او فردی دل سوزاست که نمی تواندنابسامانیهای اجتماع خودراببیندو برای حل آن می اندیشدو می اندیشدپس به احساسی عمیق می رسد و به وجد می آید و در این وجد و احساس است که به قوانین عالی خود دست می یابد تا جامعه اش را از نا بسامانی به سامان آورد. 

حال خدایی نیست ٬وحیی نشده  و پیامبری هم نیامده است.و همه ی افراد انسان قادرندتا به آن احساس برسند(احساس ارتباط با ماوراء)و این کافیست .دین را هم میتوان فردی کرد.نیازی به پایبندی به شریعت و بکن هاو نکن هایش نیست فقط کافی است به آن احساس ارتباط برسی. 

     و بعد از ارائه ی این نظریه به مردم دنیا نوبت به صنعتی کردن خدا می رسد.بایدخدا تولید کردو آن خدا را باید احساس نمود.برا ی تجربه خدای خود ساخته بایدافیون ساخت . 

بعد از  کنار هم چیدن پازلها به این نتیجه میرسم که چقدر برنامه ی شوک (پخش ازشبکه سه سیما)ناقص بوده است.تنهابه مردن آدمهاازلحاظ جسمی توجه شده بود.  

     گروههای شیطان پرست٬مواد مخدر و موسیقی (همان عرفانهای کاذب.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد